۱۴۰۴.۰۷.۰۹

انیمیشن یوز تازه‌ترین محصول مرکز انیمیشن سوره است که با کارگردانی و نویسندگی رضا ارژنگی و تهیه‌کنندگی احسان کاوه تولید شده است. این اثر که به‌صورت سه‌بعدی (۳D) ساخته شده، نخستین تجربه‌ی متفاوت در حوزه انیمیشن ماجراجویانه با محوریت یک حیوان بومی ایران محسوب می‌شود. این انیمیشن از دوم مهرماه همزمان با آغاز سال تحصیلی در سینماهای سراسر کشور اکران شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری و به نقل از فرهیختگان، مهر امسال، نه‌تنها برای بچه‌ها و دانش‌آموزان روز خاصی بود، بلکه برای یوز ایرانی هم روزی به‌یادماندنی شد. روزی که این موجود کمیاب و ارزشمند، از مناطق محافظت شده‌اش پا فراتر گذاشت و این بار روی پرده‌ نقره‌ای خود را به نمایش گذاشت. انیمیشن «یوز»، که حدود یک هفته است به سینماهای ایران آمده، یکی از ۲۰ انیمیشن تولید شده‌ ایرانی است که توانسته توجه مخاطبان خردسال و کودک را جلب کند. شاید حالا وقتی بچه‌ها نام «یوز» را می‌شنوند، دیگر تنها یک حیوان وحشی با خال‌های مشکی به ذهنشان نرسد. بلکه یوز برای آن‌ها تبدیل به موجودی گرد و قلنبه با چشمانی درشت و معصوم شده است؛ همان چیزی که رضا ارژنگی، کارگردان و نویسنده، در مصاحبه‌هایش بارها درباره‌ طراحی شخصیت اصلی و تأثیر انیمیشن روی کودکان توضیح داده است. تا امروز، که روز هفتم اکران «یوز» است، این انیمیشن توانسته بیش از ۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان فروش داشته باشد و نشان دهد که آثار کودکانه‌ باکیفیت می‌توانند هم مخاطب را خوشحال کنند و هم مسیر تازه‌ای برای تولید آثار فرهنگی در ایران باز کنند. با اینکه سرعت تولید انیمیشن در ایران بسیار کندتر از استانداردهای جهانی است و انگار که با یک پیکان قدیمی در این مسیر حرکت می‌کنیم، با این حال، انیمیشن‌های ایرانی در چند سال اخیر رنگ و بوی جهانی به خود گرفته‌اند و توانسته‌اند سینما را برای کودکان و نوجوانان جذاب‌تر و به یادماندنی‌تر کنند. برای اینکه از انیمیشن «یوز» بیشتر بدانیم به سراغ رضاارژنگی و احسان کاوه کارگردان و تهیه کننده این انیمیشن رفتیم.

ایده اولیه «یوز» از کجا شکل گرفت و چه چیزی باعث شد این پروژه را شروع کنید؟ 
ایده اولیه این کار به سال ۱۳۹۶ برمی‌گردد. آن زمان من در جست‌وجوی یک ایده بودم و همواره دلم می‌خواست کاری انجام دهم که ریشه در ایران داشته باشد؛ چیزی که منحصربه‌فرد باشد و در کشور خودمان معنا پیدا کند. در ذهنم این بود موضوعی پیدا کنم که آن‌قدر خاص باشد که هر جای دنیا آرزو کنند چنین موجود یا پدیده‌ای را در کشور یا قاره خود داشته باشند. واقعیت این است که همه مسیرها درنهایت به یوز ایرانی ختم شد. هیچ چیزی نادرتر، کمیاب‌تر و ارزشمندتر از آن پیدا نکردم؛ به‌قدری که ارزشش از طلا هم بالاتر است. تصور کنید وقتی کمتر از ده قلاده از این گونه باقی مانده، یعنی ما با چیزی مواجهیم که اگر روزی (ان‌شاءالله هیچ‌وقت) از بین برود، تنها در موزه‌ها می‌توان آن را دید. همین شد که انتخابم قطعی شد. با خودم گفتم حالا اگر چنین حیوانی از وطن دور شود چه اتفاقی می‌افتد؟ او را در نقطه‌ای از دنیا قرار دادم که درست در تقابل با سرزمین اصلی‌اش باشد. از همین‌جا کم‌کم به داستان رسیدم. البته هنوز هم کمی تردید دارم که این تصمیم درست بوده یا نه، چون می‌دیدم دوستانم تلاش می‌کنند در داستان پیچ‌وخم‌های عجیب‌وغریب بگذارند. اما تصمیم گرفتم روند خطی ساده‌ای را دنبال کنم، به‌دور از هرگونه فراز و فرودهای سینوسی پیچیده یا چالش‌های سنگین بزرگسالانه. خوشبختانه یک حصار دیگر هم برای این فیلم‌نامه در نظر گرفتم: پرهیز از هر نوع شوخی یا محتوای بزرگسالانه. به باور من، سینمای کودک یک امانت است. بچه خود من هم قرار است فیلم دوستانم را ببیند و طبیعتاً توقع دارم آن‌ها خطوط قرمز را رعایت کنند، الفاظ ناپسند به کار نبرند و پوشش نامناسبی نشان ندهند. این قاعده در همه‌جای دنیا رعایت می‌شود. حتی در دیزنی هم وقتی سعی کردند برخی مسائل مثل موضوعات رنگین‌کمانی و گرایش‌های خاص را گسترش دهند، با واکنش و بایکوت مواجه شدند؛ چراکه مفهوم «خانواده» در همه جای دنیا معنای مشترکی دارد و باید از آن محافظت کرد. به خاطر همین، خنداندن مخاطب در سینما واقعاً سخت است. مخاطبی که امروز در سینما حضور دارد با فیلم‌هایی بزرگ شده که بیشتر آن‌ها مخصوص بزرگسالان هستند. بنابراین معیار خنده و طنز را هم با همان فیلم‌ها می‌سنجند. به همین دلیل ممکن است این فیلم از نگاه آن‌ها چندان خنده‌دار به نظر نرسد. با این حال، بچه‌ها با همان لحظات ساده هم می‌خندیدند و این برای من ارزشمند بود. 

با توجه به فاصله زمانی طولانی از ایده تا ساخت، چه چالش‌هایی داشتید؟ 
حتی همین جنگ اخیر هم می‌خواست یکی دو ماه پروژه را به تأخیر بیندازد، اما چون من خیلی مصمم بودم که کار حتماً تمام شود، اجازه ندادم این اتفاق بیفتد. نهایتاً هم بیش از یک یا دو هفته فاصله‌ای ایجاد نشد. اما همه برنامه‌ها با شیوع کرونا به هم ریخت. واقعاً وحشتناک بود. تصور کنید ما در مهم‌ترین مرحله کار، یعنی استوری‌بورد، باید حتماً کنار کارگردان فیزیکال حضور می‌داشتیم، اما این بخش حیاتی را ناچار شدیم به‌صورت آنلاین انجام دهیم و همین ضربه بزرگی به روند کار وارد کرد. 

با وجود این فاصله زمانی، چگونه توانستید شوخی‌ها و لحظات داستان را به‌روز نگه دارید؟ 
خب اینکه پیوستگی داستان به هم نخورده و متن و شوخی‌ها عجیب‌وغریب نیستند که خیلی دور باشند و بچه‌ها با آن می‌خندند که این برای خود من خیلی جالب بود. وقتی شنیدم طرح از ۹۶ آمده، کمی تعجب کردم، اما خوشحالم که متن هنوز به‌روز و جذاب است. در یکی دو سال اخیر تلاش کردم کمی رنگ و لعاب تازه به کار بدهم تا فیلم به‌روزتر به نظر برسد، اما هسته مرکزی فیلم همان چیزی است که در سال ۱۳۹۶ ساخته شد. 

یوز شخصیت‌های زیاد و پیچیده‌ای ندارد. درباره‌ طراحی شخصیت یوز توضیح می‌دهید. 
 وقتی با بچه‌ها مشورت می‌کردم، آن‌ها معتقد بودند یوز ایرانی خیلی لاغر، عضلانی و خشک است. من در کارم بیشتر از واقعیت استفاده می‌کنم و بعد آن را با تخیل ترکیب می‌کنم. یوزی که ما در داستان داریم، از خانواده دور مانده و پدر و مادر بالای سرش نبوده‌. بنابراین هیچ‌چیز بلد نیست؛ نه دویدن بلد است، نه کاری از دستش برمی‌آید. همه‌چیز برایش صفر است. درنتیجه بیشتر وقتش در خانه می‌گذرد و فقط می‌خورد و می‌خوابد. همین باعث شده چاق شود. او اما دلش می‌خواهد برگردد و زندگی واقعی یک یوزپلنگ را تجربه کند. دیدن آن زندگی برایش تبدیل به یک آرزو شده بود. 

چه جالب که در پیش‌تولید، با بچه‌ها مصاحبه داشتید و به‌نوعی از آن‌ها برای طراحی شخصیت‌ها کمک گرفتید.
بله، سلیقه‌ها متفاوت است و ریشه آن به تجربه‌ها و ناخودآگاه دوران کودکی برمی‌گردد؛ همان چیزهایی که در خانواده و سبک زندگی دیده‌ایم، بعدها در انتخاب‌ها و حتی نگاه ما به یوز هم تأثیر می‌گذارد. با این حال، من بچه‌ها را در این روند دخیل می‌کردم. می‌دانستم سلیقه‌ها متفاوت است، اما همه‌شان این توده‌ گرد و چاقالو را تأیید می‌کردند. مثلاً وقتی بحث رنگ پیش آمد، بعضی‌ها رنگ نارنجی یا قرمز و نارنجی را پیشنهاد می‌دادند، اما بیشترشان همان زرد نخودی را انتخاب کردند. همین باعث شد مسیر مشخص شود و بدانم به کدام سمت باید بروم. درنهایت، همه با مدادهایشان یک دایره می‌کشیدند و همان دایره، نمادی از یوز ما شد. 

انتخاب صداپیشه‌ها چگونه انجام شد؟ 
در ایران، صدای شخصیت‌های تپلی که تاکنون ساخته شده‌اند برای بچه‌ها آشنا هستند و من هم نخواستم این روند را بشکنم. حتی واقعیت این است که از طرف سازمان سینمایی سوره مأموریت داشتم چند شخصیت و دوبلور جدید معرفی کنم. ما تلاش کردیم به جای آقای حامد عزیزی (که دوست ۱۵ ساله من است) افراد دیگری را تست کنیم، اما همه این تلاش‌ها با شکست مواجه شد. درنهایت با خود حامد تماس گرفتم و او تنها با گفتن اولین دیالوگ نشان داد که این نقش متعلق به اوست. یکی از بهترین انتخاب‌های ما هم مهدی ثانی‌خانی برای شخصیت «بابی» بود؛ یک گربه خاص با صدایی که نمی‌توان مشابه آن را پیدا کرد. صدای مهدی ثانی‌خانی واقعاً یونیک و منحصربه‌فرد است؛ چرک، پر از خش و در عین حال پر از استعداد. پس از آن، نقش «دایی هوشنگ» و «بچگی‌های یوز» را هم خود حامد عزیزی صداگذاری کرد. همچنین فرزاد حسنی برای شخصیت منفی داستان انتخاب شد. 

در شوخی‌های فیلم تا چه حد از فضای روز استفاده شده است؟ 
واقعیتش این است که این موضوع را از من خواستند. تا جایی که نفوذش باعث نشود خط سیر داستان به هم بریزد، آن‌ها پیشنهاد کردند چند شوخی اینستاگرامی هم اضافه کنیم. مخاطب ما بچه‌ها هستند و تا جایی که فحش یا بی‌تربیتی نباشد، این تغییرات برای به‌روز کردن فیلم انجام شد. با اینکه ۹۰ درصد شوخی‌های اینستاگرامی قابل پخش نبود، اما به به‌روز شدن فیلم کمک کرد. 

از انیمیشن‌های ایرانی چه اثری را بیشتر دوست دارید؟ 
به‌نظر من بهترین انیمیشنی که در ایران ساخته شده و من دیده‌ام، «ببعی قهرمان» است. من ۴۲ ساله بودم ولی واقعاً کیف کردم. به همسرم گفتم این فیلم موفق خواهد شد. او گفت: «خیلی کار ساده‌ای است و ممکن است کمتر موفق باشد.» اما من معتقد بودم صداقت و انرژی فیلم آن را جلو می‌برد. این فیلم برای من مثل یک چراغ و هشدار بود؛ فهمیدم چه خلأ بزرگی در بخش خردسال وجود دارد و چه فرصت عظیمی برای تولید آثار کودکانه و درآمدزا داریم. «ببعی قهرمان» حدود ۷۰ میلیارد فروخت و من آرزو دارم روزی بتوانم ۷۰ میلیارد به‌علاوه هزارتومن بفروشم تا پرفروش‌تر شود. 

و انیمیشن‌های خارجی؟ 
دو انیمیشن از نظر کارگردانی و نویسندگی واقعاً چشمگیر هستند: اول «رتتویی» (موش سرآشپز) که یک شاهکار تمام‌عیار است و دوم «داستان اسباب‌بازی۴». این آثار برای من مثال‌های بارزی هستند از اینکه چطور داستان‌گویی و شخصیت‌پردازی می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند و حتی بزرگسال‌ها را هم مجذوب کند. 

به صورت کلی، از نظر شمایی که یک انیمیشن را نویسندگی و کارگردانی کردید، اهمیت ساخت انیمیشن را چگونه می‌بینید و چرا این حوزه تا این حد تأثیرگذار است؟ 
 اهمیت ساخت انیمیشن به واسطه تأثیر عمیقی است که بر ناخودآگاه و خودآگاه کودکان می‌گذارد. تصور کنید کودکی سه یا چهار ساله به سینما می‌رود و می‌بیند یک یوز ناراحت است، چون نمی‌داند از کجای دنیا آمده است. این تجربه مانند کاشتن بذری در عمق ذهن کودک است. وقتی کودک از سینما بیرون می‌آید، ممکن است آن را فراموش کند و از خودآگاهش بیرون برود، اما همان بذر هویت‌طلبی در ناخودآگاهش باقی می‌ماند. سال‌ها بعد، وقتی همان کودک اولین انیمیشن را می‌بیند، همان بذر فعال می‌شود و وقتی به ۳۰ یا ۴۰ سالگی رسید، ممکن است تصمیم بگیرد در کشور دیگری، در جای تنها، زندگی خود را بسازد. این اثر عمیق و دیرپا، قدرت واقعی انیمیشن را نشان می‌دهد. 

به نظر شما فضای انیمیشن‌های ایرانی در مقایسه با آثار جهانی چه تفاوت‌هایی دارد؟ آیا ایرانی‌ها می‌توانند این آثار را به راحتی به بچه‌هایشان نشان دهند؟ 
من نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده، اما طی چند سال اخیر، نه در صنعت انیمیشن‌سازی و نه در حوزه بازی، روند موفقیت قابل توجهی دیده نمی‌شود. نمی‌دانم برای دیزنی چه پیش آمده که آثارشان یک در میان با شکست مواجه می‌شود. وقتی دقیق نگاه می‌کنید، می‌بینید دست روی نقاط حساسی گذاشته می‌شود که خانواده‌ها در آن‌ها احساس ناامنی می‌کنند. من با دولت آمریکا هیچ حرفی ندارم و آدم سیاسی هم نیستم، اما واقعیت این است که انیمیشن همیشه پناهگاه و مأمن کودکان بود؛ تا دیروز، اما امروز دقیقاً برعکس عمل می‌کند. موضوعاتی انتخاب می‌شوند که به شکستن تابوها و قبح‌ها می‌پردازند و ذهن کودکان را به سمت چیزهایی می‌برند که پیش‌تر با آن‌ها مواجه نبوده‌اند. 

پروژه‌های بعدی شما چیست؟ آیا قصد ادامه دادن «یوز» را دارید؟ 
من کلی ایده‌های خوب دارم؛ پر از احساسات و نکاتی که در «یوز» وجود نداشت. ایده‌هایی که بچه‌های ایران شایسته آن‌ها هستند. 

یعنی «یوز» ادامه پیدا نمی‌کند؟ 
از طرف من نه. یوز برای من تمام شده است. برند یوز را من واگذار کرده‌ام و مرکز انیمیشن سوره اگر بخواهد سریالش را بسازد، می‌تواند آن را ادامه بدهد. ولی من اصلاً دنباله‌سازی را دوست ندارم. عمر کوتاه است و من می‌خواهم ایده‌های بدیع و نو برای بچه‌ها بسازم. 

و در پایان، نکته‌ آخر؟ 
همان شب افتتاحیه به بچه‌ها گفتم، چه از فیلم خوشتان آمده باشد و چه نیامده باشد، به یک چیز خودتان افتخار کنید؛ و آن این است که ایرانی هستید. 

بیشتر بخوانید:

اختصاص بخشی از درآمد فروش «یوز» به حفاظت از یوزپلنگ/ تجلیل از عوامل

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha